جدول جو
جدول جو

معنی شکم خالی - جستجوی لغت در جدول جو

شکم خالی
(شِ کَ)
کنایه از گرسنه. (از یادداشت مؤلف) :
درونت حرص نگذارد که زربر دوستان پاشی
شکم خالی چو نرگس باش تا دستت درم گردد.
سعدی.
، کنایه از میان تهی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ کَ نَ)
بچۀ نخستین مادری. بچۀ اول که زن آرد. بزرگترین فرزندان مادری. مقابل ته تغاری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ خوا / خا)
گرسنگی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، پرخواری. پرخوری. شکم بارگی:
چو قرص گرم فلک دید گل دهن بگشود
ندانمش ز چه پیدا شد این شکم خواری.
فرخی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کم سالی
تصویر کم سالی
خرد سالی کم سنی مقابل کلان سالی سالخوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
زیبا و بی نقص، نوعی تفنگ سرپر قدیمی، رشید –دلیر
فرهنگ گویش مازندرانی